یکی از شب های بهمن1376 در سینما قدس نشسته ام. روزهای آخر جشنواره است.فیلم جدید داریوش مهرجویی به سنت همیشه در روزهای اخر رسیده است: درخت گلابی.
دختر بچه ای نقش “میم”را بازی می کند. سرخوش، یله، شیطان و اندکی بدجنس. همه از هم می پرسند این دختر بجه سبزه سرتق کیست و آنهایی که بیشتر می دانند پاسخ می دهند: دختر بهزاد فراهانی.
میم مورد تحسین همه قرار گرفت. اما عجیب نبود دختر یک بازیگر می توانست در نقش خودش خوب بازی کند.اما گلی هرچه جلو تر آمد این تئوری را به انزوا کشاند.او فیلم به فیلم پیشرفت کردتا امروز که دیگر کسی نمی پرسد او دختر کیست.آخرین فیلم او “میم مثل مادر”یک جهش بی نظیر در کارنامه اش به حساب می آید.حتی کسانی که فیلم را دوست ندارند
به استعداد دختر 23 ساله ای که نقش مادری 35ساله را به خوبی بازی می کند اعتراف می کنند.گفت و گوی ما با گلشیفته درگیری های معمول گفت و گو ها ی همیشگی را ندارد.ما نشسته ایم و با هم درباره مهمترین نقش هایش صحب کرده ایم.اینکه چرا برای آن نقش انتخاب شده و تحلیلش از این نقش ها چیست.درباره کارگردانش چه فکری می کند و دیالوگی که از فیلم در ذهنش مانده چیست. پیش بینی می کنم و البته امیدوارم که این گفت و گو را دوست داشته باشید.
© بازنشر مطالب یورفان تنها باذکر منبع، مجاز میباشد.
این مطلب را به اشتراک بگذارید
مطالب مرتبط
کلمات کلیدی: